معنی تلقین کردن، داخل کردن، اشاره کردن، به اشاره , فهماندن، بطور ضمنی فهماندن, معنی تلقین کردن، داخل کردن، اشاره کردن، به اشاره پ فهماندن، بطور ضمنی فهماندن, معنی تgrdj lcbj، bاog lcbj، اaاci lcbj، fi اaاci , tikاjbj، fzmc qkjd tikاjbj, معنی اصطلاح تلقین کردن، داخل کردن، اشاره کردن، به اشاره , فهماندن، بطور ضمنی فهماندن, معادل تلقین کردن، داخل کردن، اشاره کردن، به اشاره , فهماندن، بطور ضمنی فهماندن, تلقین کردن، داخل کردن، اشاره کردن، به اشاره , فهماندن، بطور ضمنی فهماندن چی میشه؟, تلقین کردن، داخل کردن، اشاره کردن، به اشاره , فهماندن، بطور ضمنی فهماندن یعنی چی؟, تلقین کردن، داخل کردن، اشاره کردن، به اشاره , فهماندن، بطور ضمنی فهماندن synonym, تلقین کردن، داخل کردن، اشاره کردن، به اشاره , فهماندن، بطور ضمنی فهماندن definition,